لیلی گلستان: مولف هم مثل من اهل شيطنت بود
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۸۴۴۶۱
ليلي گلستان خود را گالريداري ميداند كه «گاهي» ترجمه هم ميكند اما اين «گاهي» خيلي هم كمرنگ نيست چرا كه او در كنار فعاليتهايش در زمينه تجسمي كه اتفاقا از آن راه گذران زندگي ميكند، آثار بسيار متنوعي را ترجمه كرده است و كتابخوانان حرفهاي آثاري همچون «ميرا» نوشته كريستوفر فرانك، «زندگي در پيش رو» نوشته رومن گاري، «بيگانه» نوشته آلبر كامو، «گزارش يك مرگ» اثر گابريل گارسيا ماركز، «اگر شبي از شبهاي تهران مسافري» نوشته ايتالو كالوينو، «تيستوي سبز انگشتي» موريس دروئون، «نيچه» نوشته اشتفان تسوايك و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش اعتماد، كاملا قابل پيشبيني است ليلي گلستان كه دوران كودكي خود را با داستانهاي رنگارنگ دايه كودكي گذرانده است، كه مسحور دنياي شگفتانگيز هكلبريفين شده است و سرمست از روياهاي كودكي، در جهان خيالهاي رنگي گم و پيدا شده است، در بزرگسالي هم دست به قلم شود و در كنار حضور پررنگش در عرصه هنرهاي تجسمي، بخشي از آثار شاخص جهان را به فارسي ترجمه كند و پا را از اين هم فراتر بگذارد و خود نيز آثاري را با قلم خودش بنويسد. آثاري همچون كتابي دو جلدي درباره علي حاتمي و آثارش يا كتابي ديگر درباره سهراب سپهري شاعر و نقاش يا قصه عجيب اسپرماتو.
دختر ابراهيم و فخري گلستان،زاده تيرماه سال ١٣٢٣ است كه بخشي از دوران كودكياش به سبب شغل پدرش كه در شركت نفت مشغول به كار بود، در جنوب ايران و در شهر آبادان سپري شد. به سبب فعاليت پدرش در عرصه فرهنگ و هنر با بسياري از چهرههاي فرهنگي آن زمان آشنا شد و در نوجواني براي ادامه تحصيل راهي فرانسه شد كه با وجود دشواريهايي كه در اين دوره گذراند، بخت آشنايي با بسياري از چهرههاي سرشناس سينماي دنيا مانند ژان لوك گدار يا فرانسوا تروفو و... را پيدا كرد.
ليلي گلستان بعد از بازگشت به ايران در طول سالهاي فعاليت خود مشاغل گوناگوني را تجربه كرده است؛ از طراحي لباس و كار در كارخانههاي پارچهبافي تا مديريت برنامههاي كودك و نوجوان تلويزيون، از مترجمي و نگارش مقاله در مطبوعات تا مديريت خانه صادق هدايت و... تا اينكه در سال ١٣٦٠ كتابفروشي گلستان را در گاراژ خانهاش راهاندازي كرد كه محل آمدوشد شاعران و نويسندگان شاخصي مانند احمد شاملو، احمد محمود، محمد زهري و... شد و ٨ سال بعد از آن هم اين كتابفروشي را به گالري يا نگارخانه گلستان تبديل كرد كه همچنان فعال است.
گلستان چندي پيش كتاب «نقاشها هميشه پول دوست داشتهاند» (از آلبرشت تا دمين هرست) را ترجمه كرد. اين كتاب نوشته جوديت بن هاموـ هوئه است و برشهاي كوتاهي از زندگي ١٣ نقاش سرشناس جهان را روايت ميكند.
در اين كتاب روايتهاي كوتاهي از زندگي هنرمنداني مانند رامبرانت، ونسان ونگوگ، پابلو پيكاسو، رنه مگريت، آلبرشت دورر، كراناخ و... را ميخوانيم. روايتهايي كه درباره وجوه زندگي هنري اين چهرهها نيست بلكه بيشتر درباره دغدغههاي اقتصادي آنان و ترفندهايي است كه براي پول در آوردن و كسب درآمد زدهاند. كتاب نامبرده كه از سوي نشر مركز منتشر شده است، در نمايشگاه كتاب امسال نيز عرضه شده بود. طرح روي جلد اين كتاب هم برگرفته از يكي از آثار رنه مگريت است. به انگيزه انتشار اين كتاب گپوگفتي نه چندان طولاني با ليلي گلستان داريم. طبيعتا دوست داشتيم اين گفتوگو رو در رو باشد اما به دليل سفري كه او داشت و زمان فشردهاي كه در اختيار داشتيم،
گفتوگو با لیلی گلستان را در ادامه بخوانید:
با توجه به اينكه شما هم به عنوان مترجم فعال هستيد و هم در كنارش در حوزه هنرهاي تجسمي مشغول به كار هستيد، مواجهه اوليهتان با كتاب «نقاشها هميشه پول دوست داشتهاند» چگونه بود؟پيش از هر چيز اسم كتاب توجهم را جلب كرد. يك جوري برميگشت به كار من و ارتباطم با نقاشها و اقتصاد هنر كه مدتي است موضوع روز حيطه هنرهاي تجسمي ما است.
پيشتر گفته بوديد زمان ترجمه اين كتاب، حالتان خوب بوده است. لطفا از اين حال خوب بگوييد.
اتفاقا دوراني بود كه به دلايلي ذهنم مشوش بود. اما تا سر ترجمه مينشستم از كارها و ترفندهاي نقاشها خندهام ميگرفت و ذهن مشوشم كمي تلطيف ميشد. از تشابه نقاشان اروپا و امريكا با نقاشان ايران هم متعجب ميشدم و هم خندهام ميگرفت.
آيا فعاليت شما در بخش هنرهاي تجسمي ممكن است در ترجمه اين كتاب يا دست كم بخشهايي از آن، تاثيرگذار بوده باشد؟ آيا ممكن است ناخودآگاه گاهي علايق شخصي شما دخيل بوده باشد؟ البته باز هم تاكيد ميكنم كاملا به طور ناخودآگاه؟نه خيلي هم ناخودآگاه نبود. به هر حال من هنر خوانده بودم و بعد مجموعهدار و بعد گالريدار شدم. پس حيطه هنر حيطه زندگي من بود و تمام ماجراهاي كتاب برايم ملموس و آشنا بود.
در اين كتاب نوعي اسطورهزدايي صورت ميگيرد كه موضوع جالبي است؛ اينكه با روي ديگر واقعيت رو به رو ميشويم و هاله تقدس از هنرمند برداشته ميشود. آيا نگران واكنشهاي احتمالي دوستان حوزه هنرهاي تجسمي نبوديد؟ چون در اين كتاب تاكيد اصلي بر وضعيت اقتصادي هنر و هنرمند و پول است.
من فكر نميكنم اگر كسي از پول حرف بزند و هنرمند هم باشد از او تقدسزدايي يا اسطورهزدايي ميشود. هنر (حالا هر هنري) در نهايت بايد ارايه شود و در معرض ديد عام قرار گيرد، فيلم اكران ميشود و شما براي ديدنش پول ميپردازيد، پس پرداخت اين پول يعني از فليني و ويسكونتي و كيميايي تقدسزدايي شده؟ نه نشده. هنر وقتي ارايه ميشود يعني تبديل به كالاي هنري شده و شما ميتوانيد اين كالا را در ازاي پرداخت پول از آن خود كنيد. هنرمند از اين پول زندگي ميكند و اين پول ميشود حاصل كار او. هر كار هنري بايد حاصلي داشته باشد و حاصل آن فقط لذت معنوي مخاطب نيست. لذت مادي هنرمند هم هست.
در اين كتاب نيز مساله هميشگي «غم نان اگر بگذارد» مطرح است و اينكه ظاهرا اين موضوع، مشكلي همه جايي است. اما ظاهرا تلاش شده نگاه به هنرمندان خيلي همراهانه نباشد، هرچند كه ريشه پولدوستي اين هنرمندان را هم ميبينيم. اين دو نگاه متضاد (همراهي و دلسوزي با هنرمندان و در عين حال اشتياق فراوان آنان براي كسب پول) چگونه با هم جمع شدهاند؟نگاه نويسنده وقتي همراهانه نيست كه هنرمند مورد بحث يا رج ميزند يا تقلب ميكند يا زرنگيهاي زشت ميكند. طبعا نگاه مولف نبايد هم همراهانه باشد، بلكه انتقادانه هم ميشود. وقتي هنرمند حقارت نشان ميدهد يا خودش را تكرار ميكند و خيلي كارهاي ناخوشايند ديگر، خب طبعا آدم را خوش نميآيد وگرنه اگر از راه درست كارش را بفروشد، گران هم بفروشد، نه تنها اشكالي ندارد بلكه آفرين هم دارد.
آيا اين احتمال وجود داشته كه نقاش خاصي از كتاب اصلي در نسخه ترجمه شده شما حذف شده باشد؟ اگر پاسخ مثبت است، لطفا درباره دليل حذف او بفرماييد.من هرگز به خودم چنين اجازهاي نميدهم كه دست در كار نويسنده ببرم. حتي در كتابهاي ديگرم اگر به جملهاي بر ميخوردم كه ميدانستم با مميزي روبهرو خواهد شد باز تعديلش نميكنم و ميگذارم آقاي مميزي خودش تعديل كند و تازه اگر تعديل آقاي مميزي خيلي به متن ضرر بزند، قبول نميكنم حتي به بهاي چاپ نشدن كتابم.
وقتي اول انقلاب اميركبير مصادره شد، آدمهاي تازهوارد در جلسهاي از من خواستند كه پسرك نازنين كتاب «زندگي در پيش رو» را ادب كنم! جل الخالق، تا كتاب كه كتاب بسيار محبوبي بود و هست بتواند منتشر شود. من نپذيرفتم و كتاب دوازده سال در توقيف ماند و بعد بدون مميزي به صورت كامل در آمد. آدم بايد روي معيارهاي اخلاقياش بايستد، حتي به بهاي دوازده سال توقيف !
راستش وقتي از موضوع اين كتاب با خبر شدم فكر ميكردم هر نقاشي در اين مجموعه باشد به جز ونگوگ كه هميشه براي ما نمونه يك استعداد ناكام و شوربخت بوده است. اما جالب اينجا بود كه ونگوگ هم در اين كتاب حضور داشت! لطفا در اين باره بفرماييد. حضور ونگوگ براي خودتان چگونه بود؟حضور ونگوگ جالب بود چون با خودش را كشتن، كارهايش به سرعت گران شد و به سرعت هم فروش رفت. شگردش خودكشي بود؛ اميدوارم بقيه ياد نگيرند...
در برخي از قسمتهاي كتاب پرانتزهايي داريم و سه نقطه (...) آيا اينها به سبب خلاصه كردن است يا اينكه برخي از قسمتها دچار مميزي شدهاند؟هيچ كدام. در كتاب همينطوري بود و اين كتاب در وزارت ارشاد آقاي روحاني در آمد و به مميزي برخورد نكرد. مگر يك مورد كه يكي از نقاشها از روي يك مدل كار ميكرده براي نقاشي كليسا و آن مدل زني بدكاره بود ! خب كليسا و زن بدنام قاعدتا با هم نبايد جور در بيايند.
در اين كتاب با نوعي شيطنت شيرين درباره نقاشها روبهرو هستيم، اين شيطنت چقدر برآمده از اصل اثر است و چقدر برآمده از حضور شما به عنوان مترجم كه معمولا در قلمتان نوعي شيريني و شيطنت وجود دارد؟نه، اينجا مولف هم مثل من اهل شيطنت بود و من از خودم شيريني و شيطنت را اضافه نكردم.
خانم گلستان! همزمان با خواندن اين كتاب مدام فكر ميكردم برشهايي كوتاه از زندگي اين هنرمندان ميخوانيم و اي كاش روايتها كمي مفصلتر بود. به نظر شما داشتن پيشينه قبلي درباره هر يك از اين هنرمندان چقدر لازم است؟لازم است كه خواننده هركدام از هنرمندان مطرح شده در اين كتاب را بشناسد. يكي از خوانندگان كتاب كه گالريدار هم هست به من گفت كه با تمام شدن هر فصل گوگل ميكرده و زندگي و آثار آن هنرمند را تمام و كمال ميديده و كلي چيز ياد گرفته. چه كار خوبي كرده اين دوست گالريدار من.
در ادامه پرسش قبل، البته اين كتاب ميتواند مخاطب را ترغيب كند تا بر اساس علاقهاش، درباره هر يك از اين شخصيتهاي هنري بيشتر اطلاعات به دست آورد و مطالعه كند. ايجاد حس كنجكاوي در مخاطبي كه كمتر در حوزه هنرهاي تجسمي مطالعه دارد، چقدر مد نظر بوده است؟دوست ديگري دارم كه از هنرهاي تجسمي خيلي نميداند. او گفت كه با خواندن اين كتاب به اين هنرها گرايش پيدا كرده و از اين پس گالريگردي خواهد كرد. چه عالي. كتاب كلي مثبت واقع شده.
خانم گلستان باتوجه به حضور پررنگتان در هنرهاي تجسمي، اصولا معيار شما براي انتخاب كتاب براي ترجمه چيست؟ و ترجمه در مقايسه با هنرهاي تجسمي چه جايگاهي برايتان دارد؟من از راه گالري داري زندگيام ميگذرد. اما از راه ترجمه! عمرا... معيارم براي ترجمه اين است كه بايد خيلي زياد كتاب را دوست داشته باشم. به همين دليل هرگز سفارش ترجمه را نپذيرفتهام. قياس كردن جايگاه ترجمه و هنرهاي تجسمي كار دشواري است اما بايد اعتراف كنم كه ترجمه كردن به من بيشتر ارضاي خاطر ميدهد.
برخي از دوستان نويسنده معتقدند وزارت ارشاد در مورد آثار خارجي و ترجمه، با سعه صدر بيشتري برخورد ميكند و كمتر سختگيري ميكند. شما با اين موضوع موافق هستيد؟نه. برخورد ملايم و برخورد سخت فقط به آقاي مميزي (اين اسم مندرآوردي است!) مربوط ميشود. چون همان كتاب پر از اصلاحات چند سال بعد بيهيچ اصلاحيهاي درميآيد.
آيا كتابي داريد كه در وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز باشد؟دو كتاب درجه يك نازنين و دوستداشتني و مهم دارم: «زندگي در پيش رو» و « ميرا» كه بسيار مقبول همگان واقع شده و سه چهار سال است كه افستي قاچاق اين دو كتاب مثل نقل و نبات در بساطيها فروش ميروند كه در يكي دو كتابفروشي معتبر هم ديده شدهاند. اين هم يك جور راه مقابله كردن با توقيف كتابهاي نازنين درجه يك و مهم است. من كه حلالشان كردم. باقي با ارشاد!
در كل روند صدور مجوز در دولت آقاي روحاني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟در چهار سال اول بدك نبود. چهار سال دوم را بايد ببينيم با اين همه نويسنده و مترجمي كه ساعتها در صف ايستادند و به ايشان راي دادند چه كار ميخواهند بكنند. بالاخره بايد يك جوري قدرداني شويم. مگر نه؟ ببينيم و تعريف كنيم...
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۸۴۴۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سه نکته برای آموختن درباره صبر و عدم صبر از غزالی
فرارو-لیز بوکار؛ متخصصی برجسته در حوزه اخلاق دینی و استاد دین در دانشگاه نورث ایسترن در بوستون است. بوکار به دلیل آثارش برنده جایزه نیز شده است. آثار نوشتاری، تدریس و سخنرانیهای عمومی او طیف گستردهای از موضوعات را پوشش میدهند از جراحی تغییر جنسیت گرفته تا سیاست لباسهای مذهبی، اما عموما بر این تمرکز دارد که چگونه درک عمیقتر تفاوت مذهبی میتواند حس ما را از درست و خوب بودن تغییر دهد. تازهترین کتاب او تحت عنوان "دزدیدن دین من: نه فقط هر گونه تملک فرهنگی" است. او در آن کتاب معضلات اخلاقی شکل آشفته تصاحب فرهنگی را باز میکند: وام گرفتن از آموزههای مذهبی، مناسک، و لباس به دلایل سیاسی، اقتصادی و درمانی. او حجاب را یک علاقه فمینیستی و نمادی از اتحاد مسلمانان قلمداد میکند. او حجاب را گونهای از انواع لباسهای فرهنگی قلمداد کرده که حتی میتواند تبدیل به مُد شود.
به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، از کودکی به ما گفته میشود که صبر یک فضیلت است و چیزهای خوبی نصیب افراد صبور خواهد شد. بنابراین، بسیاری از ما روی پرورش صبر کار میکنیم. این عمل اغلب با یادگیری منتظر ماندن برای نوبت با یک اسباب بازی مورد علاقه در دوران کودکی آغاز میشود. در بزرگسالی تلاش میکنیم با صفهای طولانی در بخش وسایل نقلیه موتوری یا در مورد سرعت کُند تغییرات سیاسی صبور باقی بمانیم.
در روایات دینی صبر بیش از حد انتظار و یا حتی بیش از تحمل سختی است. اما این بیشتر بودن صبر چیست و چگونه صبور بودن از ما انسانهای بهتری میسازد؟
نوشتههای "ابوحامد غزالی" متفکر ایرانی مسلمان دوره قرون وسطی میتواند به ما بینشی ارائه دهد یا به ما کمک کند تا بفهمیم چرا باید صبر و شکیبایی را تمرین کرده و هم چنین به ما در زمانی که نیازی نیست صبور باشیم خواهد گفت.
غزالی که بود؟غزالی که در سال ۱۰۵۸ میلادی در ایران متولد شد به عنوان یک فقیه، فیلسوف و متکلم مورد احترام بود. او برای دفاع از اسلام به نقاطی مانند بغداد و بیت المقدس سفر کرد و استدلال نمود که بین عقل و وحی تضادی وجود ندارد. به طور خاص او به دلیل تطبیق فلسفه ارسطو که احتمالا آن را با ترجمه عربی خوانده بود با الهیات اسلامی شهرت داشت. غزالی نویسندهای پرکار بود و یکی از مهمترین آثار او "احیاء علوم دینی" یا "احیاء العلوم الدین" راهنمای عملی برای داشتن زندگی اخلاقی مسلمان است. این اثر در مجموع از چهل جلد تشکیل شده که در چهار بخش هر کتاب تنظیم شده است. بخش اول به شعائر اسلامی میپردازد. بخش دوم به آداب و رسوم محلی بخش سوم به رذائلی که باید از آنها اجتناب ورزید و بخش چهارم به فضائلی میپردازد که باید برای آن تلاش کرد. بحث غزالی از صبر در جلد سی و دوم از بخش چهارم "درباره صبر و شُکر" یا گکتاب الصبر والشکر" آمده است.
او صبر را به عنوان یک ویژگی اساسی انسانی توصیف میکند که برای دستیابی به اهداف ارزش محور بسیار مهم است و البته هشداری را برای زمانی که نیاز به بی صبری وجود دارد ارائه میدهد.
صبر چیست؟به گفته غزالی انسانها دارای انگیزههای رقابتی هستند: انگیزه دین و انگیزه میل و هوی و هوس. زندگی عرصه مبارزه بین این دو انگیزه است که او آن را با استعاره نبرد توصیف میکند: "حمایت از انگیزه مذهبی از جانب فرشتگان است که سپاهیان خدا را تقویت میکنند در حالی که حمایت از انگیزه میل و هوی و هوس از جانب شیاطین است که دشمنان خداوند را تقویت میکنند. میزان صبر ما چیزی است که تعیین میکند چه کسی برنده نبرد است".
غزالی میگوید: "اگر فردی ثابت قدم بماند تا انگیزه دینی پیروز شود سپاهیان خدا پیروز میشوند و او به سپاه صابرین میپیوندد، اما اگر سست شود تا هوی و هوس بر او غلبه کند به پیروان شیاطین میپیوندد". به عبارت دیگر، برای غزالی صبر عامل تعیین کنندهای است که نشان میدهد آیا ما از تمامی ظرفیت بالقوه انسانی خود برای زندگی اخلاقی استفاده میکنیم یا خیر.
صبر، ارزشها و اهدافاز نظر غزالی برای مسلمان خوب بودن نیز صبر لازم است. اما درک او از چگونگی کارکرد صبر بر یک نظریه اخلاقی استوار است و میتواند خارج از جهان بینی صریحا اسلامی آن به کار رود.
همه چیز با تعهد به ارزشهای اصلی آغاز میشود. برای مسلمانی مانند غزالی این ارزشها برآمده از سنت و جامعه اسلامی یا "امت" آگاه است و شامل مواردی مانند عدالت و رحمت میشود. این ارزشهای خاص ممکن است به طور جهانی قابل اجرا باشند یا ممکن است مجموعه دیگری از ارزشها را نیز داشته باشید که برای شما مهم هستند برای مثال، تعهد به عدالت اجتماعی، یا دوست خوب بودن یا دروغ نگفتن.
زیستن به به گونهای که با این ارزشهای اصلی سازگار باشد چیزی است که زندگی اخلاقی به آن میپردازد. صبر به گفته غزالی این است که چگونه ما دائما مطمئن میشویم که اقدامات مان در خدمت این هدف است. این بدان معناست که صبر فقط تحمل درد ناشی از عصبانیت یک کودک نوپا نیست.
تحمل آن درد با هدفی صورت میگیرد. کاربرد موفقیت آمیز صبر نه با میزان رنجی که تحمل میکنیم، بلکه با پیشرفت ما به سمت یک هدف خاص مانند تربیت کودکی سالم و شاد که در نهایت میتواند احساسات خود را تنظیم کند سنجیده میشود. در درک غزالی از صبر همه ما به آن نیاز داریم تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد ما نیست به اصول و ایدههای اصلی خود متعهد باقی بمانیم.
هنگامی که به بی صبری نیاز استیکی از انتقادات به ایده صبر آن است که میتواند منجر به انفعال شود یا برای خاموش کردن گلایه موجه بکار برده شود. برای مثال، "جولیوس فلمینگ" محقق مطالعات آفریقایی در کتاب خود با عنوان "صبر سیاه" به اهمیت "خودداری رادیکال از صبر کردن" در شرایط نژادپرستی سیستمیک میپردازد. مسلما انواعی از بی عدالتیها و رنجها در دنیا وجود دارند که نباید با آرامش آنها را تحمل کنیم. غزالی علیرغم تعهدش به اهمیت صبر در زندگی اخلاقی جایی نیز برای بی تابی و عدم صبر کردن در نظر میگیرد. او مینویسد:"در مواردی که صبر ضرر به همراه دارد صبر کردن حرام است مانند شاهد بودن بریدن دست یک پسر بدن و ساکت ماندن".
این موارد نمونههایی از آسیب به خود یا عزیزان است، اما آیا میتوان ضرورت صبر نکردن را به آسیبهای اجتماعی مانند نژادپرستی سیستماتیک یا فقر نیز تعمیم داد؟ همان گونه که برخی از دانشمندان علوم قرآنی استدلال کرده اند صبر واقعی گاهی نیاز به عمل دارد. غزالی مینویسد:"به خاطر این که صبر نیمی از ایمان است تصور نکنید که همه جا ستودنی است. آن چه مورد نظر است انواع خاصی از صبر است". به طور خلاصه همه نوع صبری خوب نیست تنها صبری که در خدمت اهداف درست باشد کلید زندگی اخلاقی است. این سوال که کدام اهداف درست هستند پرسشی است که همه ما باید برای خود به آن پاسخ دهیم.